جدول جو
جدول جو

معنی کافی هندی - جستجوی لغت در جدول جو

کافی هندی
(یِ هَِ)
تخلص یکی از شعرای هندوستان بنام کفایت علی از اهل مرادآباد. منظومۀ ’بهار خلد’ از اوست. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام مرد هندی است که در ربیع الاول سال 886 هجری قمری قدم بمصر گذاشت و ادعاء کرد که سنش 250 سال است، سیوطی در تاریخ الخلفاء گوید: چون او را دیدم عقل تجویز بیش از 70 سال را بر او نکرد، مضافاً آنکه او بر این مدعی خود دلیلی نداشت، بوضع ظاهری، او مردی قوی هیکل با محاسن کاملاً سیاه رنگ بود، از آنچه از او شنیدم این بود که گفت در سن 18 سالگی من حج گزاردم و چون به هند بازگشتم شنیدم که تاتارها ببغداد رفته اند تا آنجا را بحیطۀ تصرف درآورند، او می گفت در زمان سلطان حسن قدم به مصر گذاشتم، و این سلطان هنوز مدرسه اش را بنا نکرده بود، البته آنچه می گفت صرف ادعا بود و دلیلی برای صحت قولش نداشت، (از تاریخ الخلفاء سیوطی ص 343)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
سوق، از دروازهای شیراز بوده است. (شدالازار ص 59، 90) ، محله ای ببغداد، دور از دجله. (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(یِ هَِ)
شیخ خضر از شعرای قرن یازدهم هجری قمری که همزمان با تسلط افاغنه بر صوبۀ بهار از سرزمین هند در شهر پتنه از آن منطقه سکونت داشت و تا پایان زندگی زناشویی نکرد. رامی در حدود سال 948 هجری قمری تولد یافت و در سال 1027 هجری قمری درگذشت. او را دیوانی است که دارای 6000 بیت شعر است. (از الذریعه ج 9 بخش دوم). و رجوع به میخانه چ لاهور ج 3 ص 574 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ هَِ)
از حجار روایت دارد. (از الدررالکامنه)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
هندی، سید محمد کاظم فرزندابوالقاسم و برادر سید احمد حسین. وی از شعرای هندوستان و در خدمت شاه فرخ سیر بود. قطعۀ زیر ازوست:
بهار تازه ای دیدم رخش را نیمرنگ امشب
که میزد آتش صدرنگ در شهر فرنگ امشب
کنون ماند دل صدچاک چاکم تا دم محشر
ز مژگان درازی خورده ام زخم خدنگ امشب.
(از الذریعه ج 9 بخش 2) (قاموس الاعلام ترکی ج 3).
رجوع به صبح گلشن ص 171 شود
لغت نامه دهخدا